يك سال و يك ماه و 20روزگي
دختر قشنگ و ملوس خودم. عزيزم تا بهت ميگفتيم"يا علي" دستاي كوچولوي تپلت رو روي زمين ميذاشتي و ميخواستي بلند بشي. چهارشنبه 92/09/13 شب بود. بهت گفتيم "يا علي" كن مامان. دوباره همون كارو كردي و بلند شدي وايسادي.بعد خودت شروع كردي چندتا قدم برداشتي كلي ذوق كرده بودم. فوري به بابا مجتبي گفتم دوربينو بياره. اما امان از تو، عزيزم.تا دوربينو ديدي نشستي. ولي خيلي من خوشحال شده بودم. خيلي بامزه تاتي ميكردي. ديشبم كه شنبه بود. من و مامان سوري خونه بوديم. بلند شدي وايسادي و چندتا قدم برداشتي. يعني عرض يه فرش 9 متر رو چند بار پيش من اومدي و برميگشتي پيش ماماني. عزيزم،خيلي دوستت دارم. خوشحالم كه سالم و سلامتي و درعين حال بامزه و شيطون. اينقدر بو...
نویسنده :
پريسا
8:12