روژانروژان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه سن داره

نگاره روژان

عشق مامان در يك سالگي

1392/8/1 9:08
نویسنده : پريسا
206 بازدید
اشتراک گذاری

 عزيز دلم روژان من

پريروز كه اومدم خونه از پشت اوپن آشپزخونه يه دفعه سرتو بردي نزديك زمين گفتي "داا" .

واي خداي من چقدر شيرين بود لحن و طرز گفتنت.

خيلي بوست كردم. واقعا خستگي سركارم بيرون اومد. هرچقدر بوست ميكنم اصلا سير نميشم.خودت هم خسته نميشي. تازه خودتو تو دلم لوس ميكني.

چند روزيه كه كلماتو با معني به كار ميبري. يعني وقتي بهت ميگم بگو "بابا" ميگي بابا. حتي "بله" رو خيلي قشنگ ميگي "ببيييي" خيلي بامزه ميشي. مامان، دا .

خلاصههه خيلي شيرينتر شدي عزيز دلم

آهنگ كه پخش ميشه حتي برات كه دست ميزنيم خود به خود شروع ميكني به رقصيدن و تكون دادن خودت.

ديشب باهم "پر و پوچ" بازي ميكرديم خيلي باهوشي عزيزم. درست انتخاب ميكردي.با چشماي قشنگت اون دستمو كه گل توش بود دنبال ميكردي و بعد انتخابش ميكردي.

حلقه هاتو قشنگ و حتي دوتائي توي استوانه اش ميندازي. بلز ميزني و از صداي آهنگش خوشت مياد.

مكعب هاي رنگيتو به هم ميريزي، رو هم ميذاري.

همه چيز رو خوب ميفهمي. موهاتو شونه ميكني بهت ميگم شونت كجاست ميري واسم مياري.

ماهييييييييييييييي

خلاصه كه همه كار ميكني و همه كار بلدي اما راه نميري.يعني نميخواي راه بري چون قشنگ احساس ميكنم دوست نداري انجام بدي.

منم برام مهم نيست هر وقت دوست داشتي به موقع اش راه هم ميري عزيزم

عاشقتم فرشته من

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)