روژانروژان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

نگاره روژان

از آبان تا بهمن 93

1393/12/3 16:24
نویسنده : پريسا
689 بازدید
اشتراک گذاری

عشقم عزیزم روژان مادر

خیلی خوش میگذره این روزها

و چه راحت قبول کردیم و چه خوب همراهی کردی مادرجان. عزیزم باهوشم اینقدر دانا و عاقل هستی و اینقدر با این سن و سال کمت ، خوب میفهمی که از ذکاوت و هوشیاری ات هرچی بگم کم گفتم زیبای من!

در این مدت با همه خوش بودیم مهمانی بودیم و مهمان داشتیم. تازه دور هم بودن و جمع خانواده را درک میکردی!

شاد بودن و با بچه ها بازی کردن را!

اینقدر خوب نقاشی میکشی که همه در تعجب اند چون بچه ای به سن و سال تو فقط باید خط خطی کند و کمی بتواند دایره بکشد اما محبوب من تو یه نی نی کامل میکشی. چشم و ابرو تن و دست و پا میکشی.

تک تک افرادی رو هم که میکشی اسم دارن و خانواده ات هستن. همه میخندن.همه شاد هستند.

یه تعداد از این عکس ها رو گذاشتم که ببینی بانمک من

روژان هنگام رفتن به مهمونی خونه عمه مهران(نذری هرساله)

روژان در عروسی یکی از همکلاسان خاله پریچهر و مامان پریسا

اینجا خوشگل من رفته جای عروس و داماد نشسته

   

روژان در حال چادر سر کردن و اماده شدن واسه نماز خوندن

عزیز دلم پردیس اومده بود تو رو ببینه و باهات بازی کنه اون وقت مثلا کیک درست کردین اینم کیکتونه که با چه ذوقی نشون میدادی!!

فدای قیافت بشم که اینجا داری کیک رو برش میزنی.

دختر گلم در حال آشپزی

اینجا تولد پردیس جان بود رفته بودیم خونشون. روژان و ابوالفضل کنار هم چه آتیشی سوزندن

چه LOVE ایی میترکوندین با هم

عاشق کیک و شمع فوت کردنی

شب یلدا بود و روژان در حال نماز خوندن و عبادت کردن و شکر نعمت هایی که خدا بهش دادهخندونک

از اونجایی که خاله پریچهر عاشق آشپزی و کیک پزی هست ،شب یلدا هم دوباره کیک درست کرده بود

اینننننننم عمو حسین روژان

تورو خدا ببین چه کردی به خودت مثلا آرایش کردی. مثلا خط چشم و مداد ابرو کشیدی!!!چشمک

آخه من چی بگم خدایا

با آقا صالح و خاله مونا رفته بودیم گردش و بازی و شام

یه بازی دیگه هم بود که چون منم باهات سوار شده بودم و خاله مونا با صالح با هم بودن نشد که عکس بگیرم.ولی این بازی رو از همه بیشتر دوست داشتی و پایین نمیومدیخندونک

هیجان تو چشمات موج میزنه از اینکه تفنگ دستت گرفتی.

اینجام که رستوران رفتیم و چه کردددددی اوه اوهدرسخوان

روژان و ابوالفضل در حال بازی باهم

دره پریان با خانواده بابا ابوالفضل

دره پریان با خاله مونا و اقا صالح و جوجه کوچولو

جالب اینه که این پاکت پف فیل رو ول نمیکردی و در همه حال در حال خودن بودی جیگر مادر.چشمک

عشقم دوستت دارم

اینم از نقاشی ات عزیزم که آدم های زیادی کشیدی که همشون میخندن و همشون اسم دارن

پسندها (2)

نظرات (0)