روژانروژان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

نگاره روژان

دورهمی با برو بچه های گلبرگ و خاله مینا

1399/1/15 19:55
نویسنده : پريسا
226 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی وقت بود که میخواستی خاله مینا رو ببینی و با بچه های مهد گبلرگ بری کاشان مال

به روز تصمیم گرفتم که با خاله مینا هماهنگ کنم که مامان بچه های کلاسشون اوکی بشیم و بچه ها رو سوپرایز کنیم.یه گروه زدم و یکی یکی مامانارو اضافه کردمو و یک شب چهارشنبه رفتیم کاشان مال.روژان عزیزم نو که اصلا نمیدونستی و فقط بهت گفتم که میخوام ببرمت بازی کنی کاشان مال.

وقتی رفتیم اونجا و بچه ها رو دیدی و خاله مینا به حدی احساساتی شدی و خاله مینا رو بغل کردی و گریه کردی که نگو.

عزز دل من که اینقدر مهربونی و دل پاک.

بعد من یه سوپرایز ویژه هم برات داشتم و اون پیزی نبود جز آرماااااااااااااااان.

اونجا مامان سهیل اومد جلو و گفت شما مامان روژان هستی؟

گفتم بله چطور؟ گقت پسرم خیلی روژان رو دوست داره و کسی از خانواده ما میست که روژان رو نشناسه.بعد دیدم سهیل رفته پیش روژان و باهاش حرق میزنه.

جالب این بود که روژان حواسش به آرمان بود و این در حالی بود که آرمان هم به روژان محل نمیداد.

خلاصه داستانی بود.

رفتم پیش مامان آرمان و تشکر از بابت اینکه دعوتمو قبول کرده.وقتی فهمید که مامان روژان هستم خنده ایی کرد و گفت بابای روژان خیلی مشتاق بود تا بیاد روژان رو ببینه.گفتم چطور؟ گقت اخه صحبتش هست توی خونه.باباش هم مشتاق بود از نزدیک ببینه. توی ماشین هم که بودیم آرمان با .... صحبت میکردن یواشکی که به نظرت روژان هم هست ؟!!! بعد گفتن کاش باشه

من خیلی خندیدم گفتم پس چرا الان دخنرمو محل نمیدن.

خلاصه خیلی بهشون خوش گذشت .بعد از بازی هم رفتیم شام خوردیم.

یعنی کل سالن پشتی رو به سر گرقته بودن. حالا شعر میخومدن جیغ میزدن یعنی صدای اینا بود که پیچیده بود . خدارو شکر هم خلوت بود و هم اینکه مسءول اونجا اشنا در اومد و اذیت نکرد.

خداروشکر میکنم که یه شب فوق العاده و پر از خاطره برات ثبت شد و همه مامانا کلی راضی بودن و تشکر کردن.

عزیز دلم دختر خووووووووبم تا اونجایی که بتونم دوست دارم همیشه خنده رو روی لبای قشنگت ببینم.

اینم از عکسای اون شب عشقم

ایشون ستایش خانم ، پارتنر رقص در جشن پایان سال دوره پیش دبستانی هستند.

و ارمان بالاخره در یک عکس دم به تله داد🤭

 

پسندها (2)

نظرات (0)