روژانروژان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

نگاره روژان

مهر 98 کلی خاطره و تولدبازی

1398/6/5 13:27
نویسنده : پريسا
660 بازدید
اشتراک گذاری

مهربانِ ماه های سال آمد

با رقص برگ های درختان چنان جذابیتی به خود میبخشد و دلربایی میکند گویی عروس است.

میخرامد...

گوش کن!

صدای خنده بچه ها که در کوچه های شهر پر شده.

نگاه کن!

آغوش گرم پدرها و مادرها که فرزندان خود را بدرقه راه مدرسه میکنند.

بو بکش!

بوی انارهای دانه یاقووتی .بوی نارنگی های سبز و ترش.

مهر ماااااه من

ماهِ مهرِ منی....

ماهِ جاناااااااان منی

نازگل دخترم ، این همه غرور برای توست.

آرام جانم ماهت مبارک

#رها_ص

امسال میری کلاس اول و شروع تحصیل و رسیدن به موفقیت هایی که در ذهن خواهی داشت

چه به سمت ریاضی چه به سمت علوم و فارسی و جغرافی و هنر و ...

مهم انتخاب توست در این هجمه ی انچه می اموزی.

فقط تلاش کن به انچه که در ذهن داری برسی من هستم پشت تو و همیشه اماده ام برای حمایت تو.

😘

%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%

و باز ماه تولدت آمد عشقم

با تمام وجودم میبویمت و میبوسمت و دوستت دارم

امسال هم خاله فهیمه برای تولدت مارو خوشحال کرد و قرار شد بیاد. البته من بهش نگفتم که تولدتهو البته قرار بود امسال یه تولد خونگی و ساده باشه ولی خود خاله فهیمه از بس که مهربونه و کلی دوستت داره بهم گفت که میخواد بیاد کاشان و یه مهون ویژه هم داریم و اون کسی نبود جز خاله زهره که البته "ظهره"😂 . چون تو اسمشو گفتی که زهره یعنی الان ظهر است.به خاطر همینم همه دیگه خاله زهره به این ظهره میشناسن😉😉😂

به خودتم گفته بودم که امسال تولد نمیگیرم.

ولی وقتی فهمیدی خاله فهیمه اومده هی میخندیدی میگفتی "من که میدونم میخواین منو سوپرایز کنین منکه میدونم تولد میگیرین،منکه میدونم میخواین کیک بگیرین، و من که میدونم..............😂"

خلاصه من و خاله فهیمه و خاله ظهره رفتیم پایین که تزیین کنیم و در همین حینم عمع منیر و دخترا اومدن.

توی شیطون و بلا هم هی میومدی پایین و سرک میکشیدی،و البته که دیده بودی😐

بعد کفتیم همه بیان پایین و یه تولد کوچولو گرفتیم.

یعنی عاشق ژست هاتم😍

ایشون خاله ظهره هستن😉

اینم یه بووووووووووووووووس جاناااااااااااااااااااااااانه مامانی با روژان😇

اینم که معرف حضور هست

خاله مهربان یا بهتر بگم خواهر مهربان یا بهترتر...تر تر بگم ماااااادر مهربان

کلی با هم خوبن😍😊

خیلی حس این عکسو دوست داشتم😇😍😘

مرسی که اومدین و کلی خوشحاااااااااااااااالمون کردین

یه عمه خوب و مهربون و ساکت که خیلی دوسش دارم و اونم روزان رو روی خیلی دوسش داره و انگار که عمه واقعی روژانه🤗

این هم که قطعا مشخصه مهربان مادرم .مادر اول و بی چون چرای روژان، همراه روژان،پناه روژان

بمونی براموووووووووون

قرار شد فشفشه روشن کنیم و اگر مارو دنبال کردین از ابتدا ، میدونین که روژان توی تولد 3سالگیش یه خاطره بد از فشفشه

واسه همین با اینکه خودش میگه فشفشه روشن کنیم ولی باط میترسه

اینم عکسایی از روژان وقتی فشفشه روشن کردیم

قشنگ حس روژان مشخصه

😘

بعد از فشفشه رفتیم قسمت جذابه کادوووووووووووووووووووووووووووووووو

مرسی از همه به خاطر این همه زحمتی که کشیده بودین

راستی اینم عکس اخر از روژان ، اخر تولدش که گفت از بس خسته ام که دیگه حال ندارم ولی مامان میخوام ازم عکس بگیری

این شما و اینم عکس دختر خسته من😜😉😅

خب اینم از تولد امسال که 7سالت شد عزیزم

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

فرداش که جمعه بود تور با گروه افرا نوشته بودیم که بریم روستاهای اطراف(قزاآن)

خاله پریچهر چون عمه و منیر و اینا خونه بودن نتونست بیاد

حیفم اومد اینو نذارم

اینجا روژان باهامون مثلا قهره.چون خیلی ما عکس گرفتیم😂

این ژست پیشنهادی خودته

در افق بچه ام محو شده😂

اینجا ایشون یه چیز وحشتناک دیدن

روژان خانومه ما اگه از هیچی نترسه ولی از عنکبوت خیلی میترسه😔🤭

اینم از صبحانه

فرداش قرار شد بریم نیاسر و ابشار نیاسر و کمی اونجا ها بگردیم و بعدشم بریم نشلج و عصر هم بچه ها برن به سمت تهران

اینجا رو هم مونا اومد باهامون هم خاله پریچهر ولی روژان خانم باهامون نبود و پیش امیرعلی موند که باهم برن نشلج و ماهم بهشون بپیوندیم😇.

اینم یه عکس از نشلج.

اینم دوتا عکس با حال از جشن مدرسه روژان

و تنها کسی که شعر با تمام وجود میخونه کسی نیست جز

روووووووووووووووووووووژاااااااااااااااااااااااااااان

😅

پسندها (2)

نظرات (1)

عمه فروغعمه فروغ
15 فروردین 99 20:15
همیشه شاد و سلامت باشی گل دختر😘 لذت بردم از دیدن عکس های خوشگلت❤