روژانروژان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

نگاره روژان

از خرداد تا ابان96

1396/10/1 10:40
نویسنده : پريسا
1,222 بازدید
اشتراک گذاری

استخر

اولین تجربه استخر بود که با هم داشتیم. اخه زودتر از این میترسیدم که چون پوستت نازک بود و خب حساس ،خدای نکرده قارچ بگیری. واسه همین تا الان نبرده بودمت استخر.

اولین تجربه خیلی خوبی بود. چقدر بازی کردیم. خوبتر اینکه تایم استفاده از استخر 4 ساعت بود و خیلی عالی بود.

اینقدر بازی کرده بودی که روژان کوچولوی من گرسنه اش شده بود و وقتی رفتیم کافه رستوران استخر مدام میرفتی پیش پشخوان و ازشون میپرسیدی غذای ما کی اماده اس.آرام

الهی قربونت فسقلی بودنت برم که اینقدر قشنگ شده بودی توی لباس شنا که حد نداره.

بازو بندهایی که به دستت بسته بودم قشنگ روی اب نگهن میداشت و بعد از چندبار تمرین کردن گفتی ولت کنم وسط اب. اینقدر قشنگ پا میزدی که خانم های اونجا فکر کردن شنا بلدی.

بعدم با حلقه های اب درمانی مامان جون فرح روی اب خوابیدی و دوچرخه رفتی خیلی عالی بود.

مدام از لب استخر میپریدی توی بغلم و کلی ماچ و موچ.

تازه کلی توی اب با هم رقصیدیم.محبتخلاصه که عااااالی بود.حیف که نمیشد عکس گرفت وگرنه چه عکسایی که ازت نمیگرفتم.

میخوام به کم که بزرگتر شدی بفرسمت کلاس تا خوب یاد بگیری.

تولد بابایی

ماه رمضان و خانه مظفریان و دورهمی با همکارای مامان پریسا

چه بلزی زدی چه اهنگی خوندی.

تو فوق العاده ایی

 

تولد خاله پریچهر

تولد خاله پریچهر من از شرکت خودمون یه کادویی که خاله دوست داشت رو خریدم و شب هم ابجی پریچهر مارو برد به باغ نایب و کلی خوش گذشت.چقدر اونجا |ست گرفتی که ازت عکس بگیرم.

 

تولد مامان پریسا

یه سورپرایز عالی از طرف خاله پریچهر. که وقتی از سرکار اومد خونه برام یه دسته گل و کادو کیک زیبا گرفته بود.و بعدشم شام با برو بچ رفتیم بیرون.زیبا

این عکس رو عین مال من گرفتی و گفتی باید در تاریکی عکس بگیریمحبت

 

 

 

تولد مامانی

ما چون اومده بودیم پایین خونه مامانی مستقر شده بودیم و قرار بود یک مهمونی بکنم و از طرفی تولد مامان فرح هم نپزدیک بود تصمیم گرفتم بدون اینکه مامانی بدونه یک مهمونی ترتیب بدم.

این شد که شب 21 مرداد یک مهمونی کردیم از خاله ها و دایی ها و سفارش کیک و ... و مامانی رو کلی سوپرایز کردیم. شب خیلی خیلی خوبی بود.

 

 

مهمونی خاله فریده

یه مهمونی شاد و خوب

برای خودت با گوشی من میرفتی اینور و اونور و از خودت عکس و فیلم میگرفتی.انگار داشتی گزارش تهیه میکردی. توضیح از مهمونی و جایگاه خودتو تعریف از شرایط مهمونی .فیلمت که خیلی باحاله.تازه راه میری و فیلم میگیریخنده

.

 

خاله رودابه و خاله فهیمه هم قرار بود بیان کاشان که بالاخره اومدن و کلی کادو گرفتی و خوشحال بودی و کلی جای دیدنی رفتیم و عکس گرفتیم. و البته شبی که اومدن عروسی جابر بود و چقدر رقصیدی و خوش گذشت بهت و چه ژست هایی گرفتی.

 

مهینستان

 

اینجا داشتی مدیتیشن میکردی و نمیخواستی من کنارت باشم و عکس بگیرم.میگفتی حواسم پرت میشهسکوت

اینم شکار لحظه های خاله رودی

باغ فین کاشان

دختر نازم که خودتو این قیافه کردی.محبت

این روسری محلی رو خاله فهیمه برات خرید و چقدر دوسش داشتی و میخواستی فقط سرت باشه و با این ازت عکس بگیرم

اخه اینجا یکی نیست بهت بگه این چه ژست دویدنهههههههههههه اخهههههههههههههسوالخنده

خانه طباطبایی ها

در مسیر خانه و مغازه های رنگی

این ژستو خاله رودابه گرفت تو هم خواستی همین شکلی عکس بگیری.

اخه من بهت چییییی بگگگگگگگگگمزیبا

این عکسم خودت گوشی رو از خاله فهیمه گرفتی و از خودت عکس گرفتی

صبحانه و یک فنجان چای و نگاه عمیق دختری زیبا با تفکرات کودکانه

 

اول مهر بود و شما قرار شد بری پیش یک. با ابوالفضل توی یک کلاس بودی. قبلش رفتیم کیف و کفشی که خودت انتخاب کردی رو خریدیم.روز اول مهر شد و رفتیم مهد. و چقدر دوست داشتی و اصلا احساس غریبی نکردی و بعد از مشخص شدن معلمت به راحتی توی کلاس نشستی.

البته بعدا چون بچه ها به خاطر نبودن ماماناشون گریه کرده بودند تو هم کمی گریه کردی.ولی در کل اوکی بودی.

اخه ژست پاهات چی میگن؟؟؟؟!!!!!!!

قربون اون قیافه قشنگت بشم که اینقدر خوشگل شدی توووووووووووووووووووووووووووو

بغل اون دختر مقنعه ایی نشستی .طوری نشستی کهانگار یه مو کف دستت نیستخنده

این هم ابوالفضل ، یار دیرینه روژان خانم

محرم

این هم شیطنت های خونه اقاجون

تولد امین،داداشی روژان

یه دور همی ساده اما با صفا.خیلی خوب بود.تو هم که کلی خوشحال بودی

 

با اینکه تازه 5 سالت شده بود اما دوتا از دندون های مثل صدفت لق شده بود قبل از اینکه بریم کیش بردمت دندان پزشکی که اگر لازمه برات بکشند اما دکتر گفت نه نیازی نیست و باید خودش بیافته. و خانم دکتر گفتن دختر شما توی همه چی اول هستش حتی دندون افتادنخندونک

خلاصه که رفتیم کیش و برگشتیم و بعد از دو هفته ایی داشتیم با هم بازی میکردیم که یهویی یکی از دندون های قشنگت افتاد. اولش گریه کردی وقتی خون دیدی.اما دیدی زود خونش قطع شد ،کلی خوشحال بودی که بزرگ شدی و فکر میکردی با افتادن دندون دیگه 6 سالته و باید به مدرسه بری.خنده

شنیده بودی که وقتی دندون میافته و شب موقع خواب بذاری زیر بالشتت،فرشته مهربون میاد و به جاش واست پول میذاره.و این اتفاق هم افتاد و فرشته مهربون برات کلی پول گذاشته بود.بابایی هم کادویی دندونی بهت داد.

اون دندون کجشو نگاه که کج شده ولی هنوز محکم بر جای خود نشسته

این وقتی دوتا دندونای دختر افتاده بود

یه پیکنیک پاییزی در بام شهر

اینم یه گلوله پشمالوی بامزه که با هم دوست شده بودین و کلی با هم بازی کردین

این هم عکسا های کویر مرنجاب

اتیش و چایی زغالی و یه دورهمی گرم و یه دختر زیبا و شیطون

و باز هم ژستی دیگر مثل مادر

 

پاورقی

اینا هنرهای خودته که با گوشی همراه انجام میدی

مدل موهایی که خودت درست میکنی

ژست فوق العاده از کوچولوی خودم جلوی کلاس موسیقی

و شکار لحظه در حین راه رفتن

یک تنه درخت بریده شده جلوی کلاس موسیقی و یک شوق و اشتیاق بعد از کلاس برای نشستن روی اون.

یه روز جمعه افتابی و عالی

دست خاله درد نکنه با این لباسی که واست خریده و اینقدر بهت میاد

نماز و عبادت روژان خانم و شیک و مجلسی عبادت کردنشون

قربون صورت معصومت بشم مممممممممممممممممممممممممممن

یه اتفاق خیلی خیلی خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بدغمگین

الهی دورت بگردم که اینقدر خوبی.

فدات بشم که بخاطر اینکه من و خاله و بابایی و مامانی ناراحت نشیم و گریه نکنیم هیچی نگفتی

الهی قربون چشمای قشنگت بشم من.

توی بیمارستان موقع بخیه خیلی سخت بود هم باید پیشت میبودم و هم باید اروم میبودم و هم دلداریت میدادم و هم شاهد بخیه زدن.

کار خیلی سختی بود.

ولی هم تو هم من از پسش به خوبی براومدیم و اقای دکتر چقدر ازت تعریف کرد که به این خوبی تونستی تحمل کنی.

یه ژست پاییزی با برگ های زیبا

یک حس عاشقانه

و این هم یک ژست زیبا برای خاتمه این پستآرام

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)