روژان و گردشگري در تهران
ترجيح دادم پست مربوط به تهران رو در جداگانه بذارم.
يه چند روزي هم اومدي تهران مهمون من شدي البته با عمو حسين اومدي و بعد پيش خودم.با دوستاي منم اشنا شدي كلي خوش گذروندي.برات تولدت هم گرفتيم.پارك اب و اتش رفتيم ،جشنواره موسيقي و شعر هم رفتيم.حالا عكساشو ميذارم به تعداد محدود گلم.
اينجا ماه و مهتاب در مسير تهران با عمو حسين
شب حدود ساعت 12:30 رسيدي عزيز دلم.خسته بودي.صبح خاله فهيمه اومد پيشت و من رفتم سر كار. عصر اون روز با خاله مونا رفتيم بيرون پارك اب و اتش.شب هم دوستاي مامان پريسا واست تولد گرفته بودن.
چقدر ذوق كردي و خوشحال بودي و شاااااااااااااااااااااااااااااااااد.
فردا عصر هم رفتيم جشنواره شعر و موسيقي و فرداش هم اومدي محل كار من.
خودت عكساتو ببين عزيز دل من.
اسم عروسك سمت راست روژان، جعفر هست و اسم عروسك سمت چپ روژان، جنيفر
اين يه نقاشي بسيار زيبا از تولدت هست كه في الفور كشيدي و كيكت رو با دقت هر چه تمام تر به همراه شمع ها و فشفشه هاي روي اون كشيدي.
افراد از سمت راست به ترتيب،مامان پريسا،خاله رودابه،روژان خانم،زهره جون و خاله فهيمه هستن.
تو عااااااااااااااااااااااااااااالي هستي
اينم از جشنواره كه گروه موسيقي از نوع راك برنامه داشتن و تو چقدر خوشت اومده بود. يكي از بنده هاي خدا كه نوازنده موهاي فرفري و پري داشت گفتي مامان چقدر اين اقاهه بامزه اس چه كلاهي سرشه.ملت تركيدن
اين عكسهاي قشنگم مهرنوش جون زحمتشو كشيد
در و ديوار محل كار منو با نقاشي و مشق هات پر كردي.قربونت برم من
اون ادمه به صورت نيمرخ كشيدي.چقدر قشنگ كشيدي.اون حيون بالايي هم يه گاو هست كه البته با دقت تمام كشيدي
اينم باب اسفنجي و اقاي خرچنگ
اينجا هم طبق معمول هميشه داري ميرقصي به صورت نشسته در حال چرخيدن روي صندلي
روژان و مترو
چقدر خنديدم از دستت توي مترو. از دست فروش ها خودت سوال ميپرسيدي قيمت ميگرفتي همه از دستت ميخنديدن.برات جالب بود.
و اين اخر ماجراي گردش در تهران