كلي مهموني و برنامه هاي خوب
عزيز دل من
ماه تير و مرداد پر مشغله ايي بود از طرفي مهموني زايمان هانيه بود كه ني ني دار شده بود از طرفي درگير مراسم عروسي شيماجونم بوديم كه لباس و ارايشگاه و اتليه و ...
البته ميخواستيم شيما و علي رو هم پاگشا كنيم.
واسه همين سرمون خيلي خيلي شلوغ بود.از طرفي يه فوق برنامه براي ماه شهريور واست ريخته بودم كه بري.
يه كارگاه خلاقيت كه شن بازي نجاري باغباني و كاراي ديگه داشت.
راستي يادم رفت بگم كه چند روز هم اومدي تهران و مهمون مامان پريسا بودي و با دوستاي من كلي بازي كردي و خوش گذروندي و البته سركار هم بردمت و كلي خودي نشون دادي و طبق معمول دوست دار پيدا كردي.
عاشقتم
خيلي خيلي،اندازه تمام اسمونها ستاره ها ماه ها گل ها و ميوه ها() دوست دارم و ميدونم كه بهترين هستي و خواهي بود.
يه مقدار از چيزهايي كه واسه پاگشا توسط خاله پريچهر و نظارت كامل روژان خانم تهيه و تدارك ديده شده بود رو ميذارم.
كلي با ابوالفضل و مهديه و مرضيه و يگانه و پرديس و بقيه بچه ها بازي كردي.ابوالفضل ميخواست با اسكوترت بازي كنه اما تو ميگفتي بره با دچرخه ات بازي كنه.اونم ميگفت خودت برو با دوچرخه ات بازي كن.
خلاصه كه بحثي بودااا.تا اينكه اومدم پادرميوني كردمو گفتم خب اجازه بده با اسكوترت بازي كنه گفتي اخه مامان بلد نيست.گفتم خب خودت يادش بده. ديگه موافقت كردي كه يادش بدي تا باهاش بازي كنه.
يه تعداد از عكساشو گذاشتم.
اينجا داري يادش ميدي
اينجا ديگه از دستت فرار كرد
اينم از عكساي كارگاه
اخه قيافه اتوووووو. چي بگم اخه من. بانمك من
اين ها هم دوتا از كاردستي هاي خودت هست.يه ميز چوبي كوچيك.
اين يه دسته ماكاروني نرم شده است كه خودت به شكل پا در اورديش.
دختر خلاق من
یه دور همی خیلی عالی با خانواده بابا ابوالفضل.