موهاي نازنين روژان-دندانپزشكي-عقد علي و عقد جابر
دختر خوب خودم خيلي دوستت دارم.
خيلييييييييييييييييييييييييييييييييي
يك سري اتفاقات خاص كه افتاده رو مينوسم و عكس هاي مربوطه اش رو هم ميذارم.
اولين و جالبترين اين بود كه يه روز صبح كه شما و ماماني در خانه بوديد و مامان جون فرح در آشپزخانه مشغول غذا درست كردن،در اتاق خاله پريچهر شروع ميكني به دست گل به آب دادن.چجوري؟؟؟؟؟ اينجوري!!!
وقتي از اتاق مياي بيرون و ماماني رو صدا ميكني تا ماماني نگاهت ميكنه وحشت زده و پريشون شروع به داد زدن ميكنه كه اين چه قيافه ايي هست كه واسه خودت درست كردي!!!!!!!!!!! تو هم كه خيلي ترسيده بودي شروع به گريه كردن ميكني. آخه ميدوني چيكار كرده بودي تمام موهاي جلوي سرتو قيچي كرده بودي اونم نه كم!بلكه از ته. يعني واقعا يه چيز خيلي بد و خنده دار و زشت.چون موهاي خودت بلند بود اطراف صورتت بلند بود و وسط سرت خالي.منم وقتي ديدمت كه خيلي حالم خراب شد اما چيزي بهت نگفتم خودت پريدي تو بغلم و چسبيدي بهم. تا يه مدت واقعا نميدونستم چجوري ببرمت بيرون.چون اصلا نميشد كاري كرد موهاتو.اما ديگه چاره ايي نبود از اين هد ميزدم به موهات.الانم كه تقريبا دوماه ميگذره يه كم بهتر شده.ازت پرسيدم چرا اينكارو كردي گفتي ميخواستي موهاتو مثل دورا كوتاه كني.قربون كنجكاوي و خلاقيتت برم كه چه حالي شدم وقتي ديدمت
عقدكنون علي
عروسك قشنگ من
قربون چشماي خمارت بشم
دندان پزشكي و چك كردن دندان هاي روژان
چه ذوقي كرده بودي،چقدر دوستت داشتن.با خانم منشي كه دوست شدي و كلي واسش حرف زدي.بعد دفتر نقاشي واست اورد و مداد رنگي.تو هم كلي نقاشي كشيدي و رنگ كردي و البته به چه زيبايي.
الهي من فدات بشم كه اينقدر ماهي.
البته اونجا خودتو سيندرلا معرفي كردي.
بعد كه رفتيم داخل با اقاي دكتر كلي صحبت كردي و اقاي دكتر هم معاينه كرد و شكر خدا گفت دندوناي ناز و خوشگلت سالم هستن.
عقد كنون جابر
من داشتم اماده ميشدم اومدي پيشم گفتي مامان منم ارايش كن گفتم نه نميشه.اخماتو توي هم كردي گفتي واااي مامان شكل لولوها شدي چقدر زشت شدي برو صورتتو بشور كه مثل فرشته ها بشي.
منم گفتم باشه من شكل لولو شدم واسه همين نميخوام تو شكل لولو بشي پس ارايشت نميكنم. يهو يه جيغ كشيدي و گفتي نه مامان خيلي هم خوشگل شدي لطفا منم مثل خودت خوشگل كن.ديگه منم يه كوچولو رنگيت كردم عزيز دل من.
قم زيارت حضرت معصومه(س)
الهي من قربونت بشم كه يادم رفته بود چادرتو بيارم چقدر بهم گير دادي كه چرا چادر يادم رفته و هي ميگفتي من چادر ميخوام عشقم.عمرم
آب بازي در استخر بادي به همراه سونيا