عيد 95
عيد 95 امسال هم اتفاقاي متفاوتي افتاد.خوب و بد . مهم اين بود كه ما در كنار هم بوديم و باهم روزگار سپري ميكرديم.
قشنگم عكسارو ميذارم و توضيح مربوط به هركدوم رو هم واست مينويسم.
روز اول عيد مثل هر سال خونه اقاجون بوديم.
آريا و يكتا زحمت كشيده بودن يه كتاب پر از داستان واست عيدي گرفته بودن. اخه يكتا خودش عاشق كتابه.
نشستين دور هم و كتاب و قصه خونديدن.
توروخدا قيافه مثل ماهشو ببين چقدر نازي تو دختر.
اصلا كلا مانكني ژست هات اداهات قيافه ات وااااي كه چقدر ماهي
اينم اميرمحمد كوچولوي ماااااااا
قربونت برم كه هي ميگي منم داداش ميخام.فداي مهربوني هات
مهموني خونه خاله فاطي
مهموني خونه عمه منير
يه دور همي خانوادگي در تشريفات
دوستاي خونه خودمون ايليا و سونيا
فدات بشم كه عاشق ايني كه توي ماشين سرتو از ماشين بياري بيرون و جيغ و هورا بكشي.
روژان در پارك و دوستانش
از اونجايي كه روابط عمومي فوق العاده ايي داري با افراد زود ارتباط برقرار ميكني. ميري جلو و ميگي ببخشيد اسمتون چيه و بعد ميگي من روژان خانم هستم.
اينجا دست دوستتو گرفتي دارين باهم مياين پايين.
يه پيكنيك كاملا دو نفره من و روژان خانم
اينم دوست تبريزي روژان خانم
ابوالفضل و روژان و ني ني شون.
چه كرديد شما دوتا.ابوالفضل ميگفت "زن بچه تب داره" تو هم گريه كنان ميومدي با كالسكه اش بيرون پيش من ميگفتي "خانم دكتر خوبش كن"
چقدر خنديديم.چقدر قهر اشتي كرديد شما دوتا زن و شوهر
روزي از روزهاي عيد با خانواده بابايي تصميم گرفتيم بريم كوير مرنجاب.
خيلي خوش گذشت توكه كلا فيتيله پيچ شدي.
چقدر توي شن ها راه رفتيم
چقدر دوست پيدا كردي.
هزهر ماشاءاله ت باشه كه پابه پاي ما بزرگترا توي اين سربالاييه شن راه رفتي و خيلي لذت بردي.قبلشم شتر سواري كردي و خيلي حال كردي و چه خنده هايي ميكردي.قربونت برم كه از هيچي ترس و واهمه نداري و همه چيزو ميخواي تجربه كني.
توي ايام عيد يه سيرك اومده بود كاشان.
منم خيلي دلم ميخواست ببرمت ببيني البته فكر ميكردم انواع حيوون ها رو داشته باشه.
واسه همين بليط گرفتيم و رفتيم.خيلي هيجان زده شده بودي.
گاهي هم ميترسيدي.
خلاصه اينكه اسب و ... نداشت اما از حركات و رقص و .. خيلي خوشت اومده بود و اونجا يه دلقك هم بود كه خيلي بچه ها رو ميخندوند.تو هم ازش يه تل خريدي.
