روژانروژان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

نگاره روژان

عید97

1397/2/5 12:30
نویسنده : پريسا
513 بازدید
اشتراک گذاری

مرضیه دایی سعید یه دونه مرغ عروس گرفته بود و تو عاشقش شده بودی و میگفتی حیوون خونگی میخوای.از اونجایی که تا چند وقت پیش یه سگ میخواستی من زیر بار نرفتم گفتم اینو برات عیدی میگیرم.

به زن دایی سارا گفتیم که یکی برات بیاره تا عید عیدی بهت بدیم.

امسال با بابا ابوالفضل چندتا سبزه کاشتین برای سفره هفت سین.سبزه ها خیلی خوب شده بودن. تو هم از یه هفته جلو تر واسه خودت سفره هفت سین رو روی اوپن چیده بودی.

عید امسال خیلی زود اومد. انگار کار نکرده داشتیم.ولی خوب زمان نمی ایسته!!!

سفره هفت سین رو با هم چیدیم و مثل هر سال لباس پوشیدیم. و منتظر سال نو.

بالاخره اومد سال نو رو میگم.داشتی دعا میکردی. تو دل بابایی بودی.صداتو میشنیدم که واسه من دعا میکردی. خیلی مهربونی بخدا. عزیزمی.

بخاطر اینکه 11 عروسی داشتیم نتونستیم مسافرت بریم. اخه در گیر دوخت و دوز لباس و خرید و ... بودیم.عروسی هم خیلی خوب بود.

عکسای کلی از ایام عید گذاشتم . الهی که قربون مهربونی هات بشم من. عزیزم.

خونه آقاجون

دره پریان

اینجا رفتی دنبال چاقاله بادوم میگردی

یک ظهر جمعه زیبا

 خونه خودمون

 

 

یک صبح جمعه در هوای ازاد کنار درختان صبحانه ایی دلچسب

یک درخت تنومند با توت های بزرگ و شیرین. فوق العاده بوووود

ژست های زیبا که کاملا از خودت بود

عروسی محمد

الهی قربون اون صورت نازت برم که داشتی واسه خودت روی سن میرقصیدی

 

 

پسندها (2)

نظرات (2)

مامان ارشیا و پانیامامان ارشیا و پانیا
25 اردیبهشت 97 15:25
چه دختر نازی.
پريسا
پاسخ
مرسی عزیزم.خدا برات کوچولوها رو حفظ کنه
مامان صدرامامان صدرا
25 اردیبهشت 97 22:28
همیشه به شادی و خوشی ❤
پريسا
پاسخ
ممنون عزیزم. همچنین شما