روژانروژان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

نگاره روژان

اردیبهشت 94

1394/2/13 9:40
نویسنده : پريسا
894 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشقم

آخه چی بگم از این همه استعداد و هوشی که خدا بهت داده. اگه خدا بخواد کم کم برنامه هامو واست شروع میکنم. دارم خودمو جمع و جور میکنم عزیزم. کللللللیییییی برنامه های خوب . چون واقعا حیفه این همه بااستعداد باشی و ازش استفاده نکنی.

تا الان که دو سال 6ماه داری اعداد رو تا 20 کامل مثل فرفره میشمری.

اعداد رو تا 12 انگلیسی بلدی.

لغات انگلیسی(کتاب سیب و ....)

شعر کلاغه....

شعر یه دختر دارم.....

شعر باران(بیاااا تنها بشیم کم کم....)

شعر سیاوش قمیشی(میشه پرنده باشی...)

شعر جوجه جوجه طلایی....

شعر منم بچه مسلمان.....

سوره اخلاص

صلوات

و .....

از نقاشی هم که نگووووو . فوق العاده ایی. تازگیا به نقاشی هات خورشید هم اضافه کردی. واقعا بامزه نقاشی میکنی. واقعا لذت بخشه.

یه سری عکساتو واست میذارم

از اونجایی که به لوازم آرایشی خیلی علاقه مند بودی و از طرفی اونا خوب نیستن و نباید استفاده کنی عزیزم بامطالعات انجام شده و راهنمایی های بدست امده برات لوازم گریم گریم گرفتم تا صورت خودتو و مامانت رو نقاشی کنی. خیلی ین کارو دوست داری. کلی روی صورت من نقاشی میکشی. میخندی و لذت میبری. این اولین نقاشی هست که رو صورتت کرده بودم. رفتی پای آینه کلی برات جالب بود و دوست داشتی.

عشق منی عزیزم.

صبح جمعه هجدهم صورتت رو نقاشی کردم و فرستادمت تا ببینن دختر نازم چه کارا که نمیکنه و مامانش باهاش کلی شااااااد و ما با هم عشقی میکنیم وصف ناشدنی.

راستی یادم رفت بگم يه ست دست بند و گردنبند صورتی، عیدیه مثلا. اولا که موهات توی تلش گیر میکرد . اعصابتو به هم ریخته بود درمیاوری پرتش میکردي میگی اهیه!!! بعدم که انگار گوشواره هاشو به زور میخواستن توی گوشت کنن دردت گرفته بود گوشات سرخ شده بودن. یه گوشواره دیگه داشت که بالا پایین بودن و معلوم نبود چی بود. گلسراشم که همه کنده کنده بود. خلاصه که خیلی زحمت شده بود..... فکر کنم اینا رو دم فیض دیده بوووووودنقه قهه

عزیزم همه رو واست نگه میدارم بزرگ که شدی ببینی چی بودن.

جمعه هیجدهم خونمون چه مهمونیی گرفتیم. خیلی خسته شدیم.خیلی خوش گذشت . مراسم پاگشای یکی از اقوام بود.خانواده داماد بودن خانواده بابایی ابوالفضل و البته مهمونای عمو حسین که به صورت اتفاقی واسه گلابگیری اومده بودن هم بودن. خیلی شلوغ پلوغ بود و خیلی باحال. کلی بچه و بوچهخندونکخندونک

وای که چه کردی روژان.... کم نذاشتی از شیطوووووووونی . ولت میکردن تو حیاط پای حوضچه بودی لباساتو خیس میکردی.

از دست یكي از بچه ها هم گاز گرفتی.عصبانی ولی خب شیطنت بچگی دیگهبوس فدات بشم که خودتم گریه گردی وقتی باران اومد پیشت خوشحال شدی و ازش عذر خواهی کردی و بهم گفتی مامان باران با من آشتیهبوسمحبتبغل

چنتا عکس هم از تزئينات مهموني میذارم که واقعا در تهیه تمام اینا نقش بسزایی داشتی و هر کدوم نشون دهنده کلی سروکله زدن با توی خوشگلمه. فدات بشم من.دختر قشنگم.

روژان چشم بادومی در حال درست کردن تیرامیسو.

روژان و مایوی مخصوص جزایر هاوااااایی

روژان و وان حمام در حال ریلکسیشن

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)