روژانروژان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه سن داره

نگاره روژان

اصفهان مهر 93

1393/7/27 8:38
نویسنده : پريسا
433 بازدید
اشتراک گذاری

روژان خوب و قشنگم 

اگه واقعا بدوني كه چقدر دوستت دارمااااا. واقعا ياد كارهات كه ميافتم دلم ريسه ميره و ميخوام توبغلم محكم بگيرمت و بوست كنم. جديدا هم خوب بلدي تو بغل خودتو لوس كني و عشوه بياي. چه نازي ميكني با چشمات. 

دل منو كه ميبري . موندم اگه بزرگ بشي دل خيليا رو آب ميكني، عشقم.خوشمزه محبت زیبا بوس

مهرماه رفته بوديم اصفهان هواخوري. اولا كه به قول خاله آبجي طي طريق برات معنايي نداره هم موقع رفت و هم موقع برگشت خواب بودي. اونجا كلي توي ژارك ها بازي ميكردي.

چيزي كه منو ناراحت كرد اين بود كه زاينده رود خشك خشك بود و اصلا ديگه قشنگ نبود. حالا عكسا رو كه بذارم متوجه ميشي. هوا عالي بود و خنك.

كلي دنبال هم بازي كرديم. رفتيم كه برات پالتو بگيرم اما پالتوي خوشكلي گيرم نيومد.

اونجا براي تولدت يه عروسك Baby born گرفتم كه خيلي دوسش داشتي. جشن

فداي اون خنده هاي الكيت برم .

حالا عكساتو ميذارم عشقم تا ببينيو ياد خاطرات كني عسلم.

بعد از كلي خريد كه كرديم مدام لابه لاي رگال ها غيب ميشدي. رفته بوديم ژاي صندوق كه حساب كنيم بريم ديدي نيستي!!!!

صدات كردم گفتي بله. فهميدم كجايي. چون گير داده بودي كه اين عروسك رو بخري. ديدم بللللله. رفتيو اون عروسك رو برداشتي. حالا ببينين چي بوده. عزيز دلم من واست خريدمش. خيلي دوسش داري

اينجا پارك كنار زاينده روده. اول رفتيم نهار، بريوني اعظم بعد اومديم اينجا استراحت و هواخوري

اينجا يه كلاغ افتاده بود مرده بود. تو هم برات جالب بود ميخواستي بدوني چيه؟ رفته بودي بالا سرش.

اينجا رو ميبيني عزيزم. زاينده روده قبلا اينجا پر آب بود قايق پدالي داشت من سوارش شده بودم خيلي حال ميداد. يادش بخير. زمان زود ميگذره.

اين سي و سه پله

پسندها (1)

نظرات (0)