روژانروژان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

نگاره روژان

ماه گرفتگی مرداد 97

1397/6/12 9:16
نویسنده : پريسا
871 بازدید
اشتراک گذاری

شامگاه پنجم مرداد 1397، یک پدیده‌ی زیبا و خاص اتفاق می‌افتد. طولانی ترین ماه گرفتگی قرن 21 

توضیح: شروع این خسوف بزرگ و طولانی در ساعت 21 و 44 دقیقه شب جمعه 5 مرداد 1397 خواهد بود. طولانی ترین ماه گرفتگی قرن 21 به مدت 6 ساعت و 13 دقیقه و 48 ثانیه طول می‌کشد و در سحرگاه شنبه یعنی حوالی 4 صبح به پایان می‌رسد.

تصمیم گرفتم ببرمت یه جایی که به عنوان اولین تجربه در ذهنت خوب بمونه شاید علاقه مند شدی و رفتی توی این حیطه از دانش. واسه همین از طرف انجمن نجوم سپهر کاشان رفتیم روستای مرق تا با تلسکوپ و از فضایی تاریک بتونیم بهتر ماه و مریخ و زهره و مشتری و زحل و صورت های فلکی رو ببینیم.طبق معمول اونجا دوستای زیادی پیدا کردی و  دیدن با تلسکوپ خیلی برات جالب بود. اونها هم برات صورت های فلکی خوشگل رو میاوردن تا ببینی.از همه جالبتر واست زحل  بود و اون حلقه اشو خیلی دوست داشتی.و جالبت تر اینکه نقاشی شونو هم میکشیدی. کهکشان راه شیری و منظومه شمسی و ....

شب پر از خاطره ایی شد. وقتی رسیدیم خونه ساعت 3 صبح بود و من باید 7بیدار میشدم که خیلی سخت بود ولی ارزششو داشت.

چقدر ماه گرفتگی را دوست دارم شبیه توست وقتی مو روی صورتت میریزی

باهم رفتیم روی تپه ایی که اون نزدیکی بود و چندتا عکس گرفتیم. واقعا قشنگ بود.

ماه زیبا بود و قرمز.

میدونی چی میگفتی به همه؟؟؟!!!

گفتی از بس شماها به ماه نگاه میکنید خب خجالت کشیده قرمز شدهمحبت

الهی قربون اون احساسات قشنگت بشم من مااااااااااااااااااااااذربغل

ماه من غصه چرا ؟؟؟
آسمان را بنگر،
که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست، گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد
یا زمینی را که،
دلش از سردی شبهای خزان نه شکست و نه گرفت
بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید
و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید، زیر پاهامان ریخت
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست

ماه من غصه چرا؟؟
تو مرا داری و من هر شب و روز، آرزویم همه خوشبختی توست
ماه من، دل به غم دادن و از یاس سخنها گفتن
کار آنهایی نیست که خدا را دارند
ماه من، غم و اندوه اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا چتر شادی وا کن
و بگو با دل خود که خدا هست، خدا هست هنوز
او همانیست که در تارترین لحظه شب، راه نورانی امید نشانم می داد
او همانیست که هر لحظه دلش میخواهد همه زندگی ام، غرق شادی باشد

ماه من...
غصه اگر هست بگو تا باشد
معنی خوشبختی، بودن اندوه است
اینهمه غصه و غم، اینهمه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ،میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین، ولی از یاد مبر
پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند
که خدا هست
خدا هست
خدا هست هنوز...........

مریخ و ماه

ماه و مریخ و امامزاده

پاورقی

چندتا عکس از جاهای مختلف و مراسم های مختلف میذارم واسه یادگاری

اینم از کیک تولد ابجی پریچهر که کادو امسال براش خریدی چه کااااااااااااااادوییجشندلغک

تئاتر بزبزقندی کانون جوانه ها

دومینو رو کاملا خودت درست کردی و تمامشون ریخت و درست عمل کرد. افرین به تو که این قدر خلاقانه کار انجام میدی عشقم

شکل های مختلفی میسازی ولی این خیلی سخت بود چون اون قسمت مثلثی کار خیلی سختیه و خودم به شخصه نتونستم روی زمینش این کار رو انجام بدم ولی عزیزم دلم دختر گلم تونستی روی پایه ه این رو قرار بدی و تمرکز بالایی میخواد.

دمت گرم عشقولی

زیبای من

کاش آدم ها مثل درخت بودند، چهار فصل داشتند. هروقت سرخوشی بهار و عشق تابستانی شان رنگ پاییز گرفت، می توانستند زیر خروارها برف قایم شوند، جایی که زمستانشان را کسی نبیند، جایی که بتوانند دور از هیاهوی دیگران آرام بگیرند. 

خوب بود که باد می توانست شاخ و برگ اضافی شان را با خودش ببرد تا سبک شوند. خوب بود که غصه ها را مثل برگ های زرد و قرمز و نارنجی می تکاندند و خلاص می شدند از سنگینی شان.

بعد یک روز دوباره احساس کردند دوباره جان گرفته اند، باز جوانه می زدند و سبز می شدند. و زندگی از اول شروع می شد.  

جشن زایمان دوستم بود و تو با مهدیس چه کردین اونجااااااااااااراضی

این دختر شیطون بلا هم با یه اعتماد به نفسی اومد پیشتون و عکس میگرفت که توووووووووووووووووو مات و مبهوتش شده بودی.

ملکه من ..........پرنسس من

این هم از نی نی مون که ساااااااکته ساااااااااااااااااکت بود

قمصر خونه یکی از اشناها

یعنی اب بازی کردی یااااااااااااااا


مظلوم تر از امین و معین هم داریم ایاااااااااا..................

البته بگما چون دوستت دارن پای حرفاتم هستن و گوش به حرفات میدن

اینجا به امین میگی منو بذار توی سبد و روی اب حرکت بده.

اخه چه کاریییییییییهههههههههههسکوت

بیچاره امییییییییییییییییینخطا

اما تووووووووووووووودلخور

بعد از سبد بازی رفتی سراغ هندوانه هاخندونک

الهی قربون شیطنت هات بشم که گاهی کلاااااااااااااااااااااافه میشممحبت

این هم جشن بدنیا اومدن ترنم خانم نوه عموی بنده

یعنی روژان چه قری دادی چققققققققققققققققققققققققققدر قشنگ رقصیدی.ماه شده بودی ماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااه

ایشون هم ایدا خانم هستن و خب ایشون هم یک نازکردن خاصی دارن تماشایی

خلاصه که بهم میاینخنده

اینجا چون به زور وایسادی مثل بچه های گروه سرود هستیخندهولی خب من بالاخره باید عکس بگیرم دیگهخندونک

توی پست "از مهد تا مدرسه" افشین رو که حتما میشناسین این نقاشی رو هم توی قسمت نقاشی گذاشتم و هم اینجا چون خالی از لطف بود که نذارم.

این نقاشی مربوط میشه به خودش و افشین .دلخور

روژان خانم افشین رو با دست از راه دووووووور بوس میکنه و در واقع بوس میفرسته تاااااااااااااااااااااا به لپ های افشین برخورد میکنه.

دقت کنید به بوس های در حال ارسال به افشینسبزمتفکر

اخه چه دوره زمونه ایی شده هاااااااااااااااااااااااقهربدبو

هیچی دیگه منم برم به کارهام برسمسکوت

 

پسندها (3)

نظرات (0)